شماره ٤٤٠: سخن سنجي سرآمد در فن گفتار مي گردد

سخن سنجي سرآمد در فن گفتار مي گردد
که چون پرگار گرد نقطه اي صدبار مي گردد
ندارد همچو من ديوانه اي دامان اين صحرا
که کوه از ناله ام کبک سبکرفتار مي گردد
حذر کن زينهار از اتفاق دشمن عاجز
که چون پيوسته گردد مور با هم مار مي گردد
ندارد در جگر آب مروت ابر دريا دل
وگرنه ظرف ما از قطره اي سرشار مي گردد
حباب از ترک سر در يک نفس درياي گوهر شد
خوشا مستي که در ميخانه بي دستار مي گردد
نماند از درد و داغ عشق آهم در جگر صائب
نسيم از جوش گل بيرون اين گلزار مي گردد