شماره ٤٢٥: اگر از پرده زلف سيه رويش عيان گردد

اگر از پرده زلف سيه رويش عيان گردد
جهان از خنده برق تجلي گلستان گردد
نگه دارد خدا از چشم بد، حيرانيي دارم
که اشک گرمرو در چشم من خواب گران گردد
چه خواهد بود حال کشتي بي ناخداي ما
در آن درياي پرشورش که لنگر بادبان گردد
به نيکان هر که بنشيند، بدان را نيک پندارد
نشيند با بدان هر کس، به نيکان بدگمان گردد
چرا آواره او فکر خان و مان کند صائب؟
چرا در فصل گل بلبل به گرد آشيان گردد؟