شماره ٣٢٠: از نظربازان کمال حسن افزون مي شود

از نظربازان کمال حسن افزون مي شود
از فشار طوق قمري سرو موزون مي شود
نشکند هرگز خمار آتش از اشک کباب
عشق کي سيراب از دلهاي پرخون مي شود؟
نيست ممکن يافتن مضمون خط يار را
خوبي خط پرده رخسار مضمون مي شود
برنمي آيد به ناز بي نيازيهاي عشق
ورنه ليلي همچو آهو رام مجنون مي شود
از خمار زندگي هرگز نگردد روي زرد
خون هر کس رزق آن لبهاي ميگون مي شود
طوق احسان برنتابد خاطر آزدگان
پاک گوهر از بخيلان بيش ممنون مي شود
نيست در ميخانه تحصيل کمال ازراه درس
هر که چون خم خالي از خود شد فلاطون مي شود
مي فزايد رغبت صياد را دام و کمند
از وفور مال، حرص جاه افزون مي شود
از دل پرخون شکايت صائب از انصاف نيست
مي شود درياي رحمت دل چو پر خون مي شود