شماره ٣١٠: عاقبت کار نظربازان به سامان مي شود

عاقبت کار نظربازان به سامان مي شود
گرد مجنون سرمه چشم غزالان مي شود
نه فلک تنگ است بر خورشيد عالمتاب عشق
ليک از کوچکدلي در ذره پنهان مي شود
روز ما نسبت به شب برقي است کز ابر سياه
مي نمايد گوشه ابرو و پنهان مي شود
نيست جان کاملان را در تن خاکي قرار
مي رود آسايش از گوهر چو غلطان مي شود
هر که صائب چشم پوشد از پسند خويشتن
عالم پرخار در چشمش گلستان مي شود