شماره ٢٩٨: گر شکر در جام ريزم زهر قاتل مي شود

گر شکر در جام ريزم زهر قاتل مي شود
چون صدف گر آب نوشم عقده دل مي شود
چون سکندر مي خورد آيينه عمرش به سنگ
از خضر يک آب خوردن هر که غافل مي شود
جامه برتن کعبه را مجنون ما خواهد دريد
کي ز سنگ کودکان ديوانه عاقل مي شود؟
زير هر برگ گلي صد نيش خار آماده است
با تن آساني مکن عادت که مشکل مي شود
قطره اشکم اگر از دل چنين چيند غبار
تا سر مژگان رسيدن مهره گل مي شود
جان نخواهد برد صائب آفتاب از آه ما
واي بر شمعي که با صرصر مقابل مي شود