شماره ٢٨٧: گر به اين دستور قد يار رعنا مي شود

گر به اين دستور قد يار رعنا مي شود
ناله بيتابي عاشق دوبالا مي شود
عمر باقي در زوال عمر فاني بسته است
قطره چون واصل به دريا گشت دريا مي شود
حسن آتشدست بيتاب است در ايجاد عشق
شمع چون روشن شود پروانه پيدا مي شود
سرفرازي از زمين پاک باشد نخل را
دامن مريم پر و بال مسيحا مي شود
مي کشد عشق غيور از حسن سرکش انتقام
عاقبت يوسف گرفتار زليخا مي شود
شاهد از خارج نمي بايد خيانت پيشه را
دزد از تغيير رنگ خويش رسوا مي شود
سرکشي شد از خشن پوشي يکي صد نفس را
از خس و خاشاک، آتش بيش رعنا مي شود
از سفر گردد دل از نور بصيرت بهره مند
در غريبي گوهر ناسفته بينا مي شود
جاده با افتادگي صائب به منزل مي رسد
گردباد از بيقراري خرج صحرا مي شود