شماره ٢٧٨: از حريصان تشنه چشمي حرص را افزون شود

از حريصان تشنه چشمي حرص را افزون شود
خاک هيهات است سير از طعمه قارون شود
حسن را مشاطه اي چون چشم پاک عشق نيست
سرو در آغوش طوق قمريان موزون شود
سينه چاک از نقش مي گردد عقيق آبدار
خط مشکين کي حجاب آن لب ميگون شود؟
مي شود چون گل به اندک فرصتي پا در رکاب
روي هر کس از شراب بيغمي گلگون شود
مي کند جوش بهاران آهوان را شير مست
مستي آن چشم در دوران خط افزون شود
عشق اگر بي پرده سازد لذت آزار را
بر سر خار ملامت رهروان را خون شود
از کمال نو خطان ظاهرپرستان غافلند
خوبي خط پرده فهميدن مضمون شود
مي دهد از چشم ليلي ياد داغ لاله اش
هر که زين دامان صحرا بگذرد مجنون شود
تا توان حاجت روا گرديد از درگاه عشق
از چه صائب آدمي از چون خودي ممنون شود؟