شماره ٢٦٨: جزرخش کز وي زمين و آسمان پر گل شود

جزرخش کز وي زمين و آسمان پر گل شود
کس ندارد ياد کز يک گل جهان پر گل شود
خارخار سير جنت از دلش بيرون رود
ديده هرکس ز روي دوستان پر گل شود
تا به چند اي غنچه لب در پرده خواهي حرف گفت؟
دست بردار از دهان تا بوستان پر گل شود
تا چه گلها بشکفد از غنچه منقار او
بلبلي کز خار خارش آشيان پر گل شود
بخيه زخم نمايان من از اشک من است
از کواکب کوچه باغ کهکشان پر گل شود
حسن هيهات است حق، عشق را ضايع کند
بلبلان را ازحديث گل دهان پر گل شود
گر برآيد ماه مصر از چاه با اين آب و تاب
کوه و دشت ازنقش پاي کاروان پر گل شود
برگ عيش عاشقان از برگريزان فناست
از فروغ ماه دامان کتان پر گل شود
چار ديوار قفس از نغمه رنگين من
در بهاران چون حريم گلستان پر گل شود
هر نواسنجي که سر در زير بال خود کشد
خلوتش چون غنچه صائب در خزان پر گل شود