شماره ١٧١: دخل ناقص بر سخن سنجان گراني مي کند

دخل ناقص بر سخن سنجان گراني مي کند
سنگ کم در پله ميزان گراني مي کند
بر بخيلان گر قدوم ميهمان باشد گران
بر کريمان رفتن مهمان گراني مي کند
مي خورد بر هم مي روشن زدست انداز موج
سبزه خط بر لب جانان گراني مي کند
هر کف دستي که از ريزش ندارد بهره اي
بر جهان چون ابر بي باران گراني مي کند
مي شود پيمان محکم باعث دلبستگي
سست چون شد بر دهن دندان گراني مي کند
ما زبوي پيرهن قانع به ياد يوسفيم
بر غيوران منت احسان گراني مي کند
بر سبکروحان عصمت بند و زندان بار نيست
بار تهمت بر مه کنعان گراني مي کند
تيغ لنگردار باشد سايه بال هما
بر سري کانديشه سامان گراني مي کند
برگ کاهي مانع از پرواز گردد چشم را
پند ناصح بر نظربازان گراني مي کند
بر تن آزاده زنجيرست نقش بوريا
موج بر سيل سبک جولان گراني مي کند
صحبت افسردگان افسردگي مي آورد
ديدن هشيار بر مستان گراني مي کند
خاک صائب در صفاکاري نگيرد جاي آب
توتيا بر ديده گريان گراني مي کند