شماره ١٥٧: گر جلا آيينه هاي تيره را نم مي کند

گر جلا آيينه هاي تيره را نم مي کند
عاشقان را هم مي گلرنگ خرم مي کند
مي کند در سخت رويان صحبت نيکان اثر
سنگ را فرهاد شيرين کار، آدم مي کند
مي کند بيگانه وحشت آشنايان را زهم
چشم شوخ از سايه مژگان خود رم مي کند
در گلستان جلوه مستانه آن شاخ گل
سرو را در چشم قمري نخل ماتم مي کند
مي کند جا در دل معشوق پيچ و تاب عشق
ريشه جوهر در دل فولاد محکم مي کند
در ضمير خاک خواهم غوطه چون قارون زدن
گر چنين پشت مرا بار گنه خم مي کند
زندگي خواهي، خموشي پيشه خود کن که شمع
عمر خود را از زبان آتشين کم مي کند
مي شوند از گرمخوني دوست صائب دشمنان
کار روغن در چراغ لاله شبنم مي کند