شماره ١٢٤: خط مگر با آن لب ميگون مرا همدم کند

خط مگر با آن لب ميگون مرا همدم کند
زور اين مي را مگر بيهوشدارو کم کند
گرچه دارد حجت ناطق زعيسي در کنار
گفتگوي منکران خون در دل مريم کند
گر بود طوطي، که زنگ خاطر من مي شود
هر که را با خويش آن آيينه رو محرم کند
سبزه خاکش برآيد سرمه آلود از زمين
عشق هر کس را به اسرار نهان محرم کند
خون کند کفران نعمت باده را در ساغرش
هر که با جام سفالين ياد جام جم کند
اشک بلبل را به دامن رهنمايي کند
گل ز روي لطف اگر دلجويي شبنم کند
هر که صائب نرگس خندان او را ديده است
چشم آهو را خيال حلقه ماتم کند