شماره ١١٠: پرده پوشي عشق عالمسوز را پيدا کند

پرده پوشي عشق عالمسوز را پيدا کند
پرده تبخال تب را بيشتر رسوا کند
خرده راز محبت مي شکافد سينه را
اين شرار شوخ کار تيشه با خارا کند
بر نيايد هر تنک ظرفي به حفظ راز عشق
باده پرزور کار سنگ را مينا کند
تنگدستي نفس سرکش را شود رهبر به حق
ابر چون بي آب گردد روي در دريا کند
کي خيالش مي شود در دل مصور بي نقاب؟
حسن محجوبي که بر آيينه استغنا کند
نيست از عرض تجمل تنگ چشمان را گزير
دانه صد تيغ زبان در خوشه اي پيدا کند