شماره ١٠٤: هر که دامن بر ميان در چيدن گل مي زند

هر که دامن بر ميان در چيدن گل مي زند
آستين بر شعله آواز بلبل مي زند
هر که بر خود تلخ مي سازد شکر خواب صبوح
بوسه تر همچو شبنم بر رخ گل مي زند
نغمه اش از بس گلوسوزست در دلهاي شب
بوسه ها پروانه بر منقار بلبل مي زند
همتي در کار ما اي عارفان و عاشقان
بر در دل حلقه شوق سير کابل مي زند
هر که چون صائب به طرز تازه، ديرين آشناست
دم به ذوق عندليب باغ آمل مي زند