شماره ٧١: خاکساراني که همت بر تحمل بسته اند

خاکساراني که همت بر تحمل بسته اند
دست رستم را به تدبير تنزل بسته اند
از ثبات پاي خود لنگر به دست آورده اند
بادبان بر کشتي خود از توکل بسته اند
در چه ساعت در چمن رنگ محبت ريختند؟
غنچه ها يکسر کمر در خون بلبل بسته اند
تا زياجوج هوس باشند ايمن گلرخان
سد آهن در ره از تيغ تغافل بسته اند
صائب امشب در چمن چندان که خواهي عيش کن
روي گل وا کرده اند و چشم بلبل بسته اند