شماره ٥١: سر و بالاي تو فرياد از لب جو مي کشد

سر و بالاي تو فرياد از لب جو مي کشد
آب را بر خاک از رفتار دلجو مي کشد
بر سر مجنون نمي آيد دگر ليلي ز ناز
گردن بيهوده اي از دور آهو مي کشد
ديده هر کس نشد حيران درين عبرت سرا
از سبک سنگي گراني چون ترازو مي کشد
بيشتر از طول چون مارست عرض راه تو
مستي غفلت ترا ازبس به هر سو مي کشد
صائب ماه نور در دلبري گرچه طاق افتاد(ه)
بر زمين خط پيش آن محراب ابرو مي کشد