شماره ٧٨٠: ابروي مانند ماهش بنگريد

ابروي مانند ماهش بنگريد
جعد مشکين دوتاهش بنگريد
بر چنان جوري که چشمش مي کند
روي زيبا عذر خواهش بنگريد
بس که اندر روي او مست است چشم
خفتن تا چاشت گاهش بنگريد
بهر چشم بد دعاي عاشقان
گرد تعويذ کلاهش بنگريد
دوش دل در کوي او گم کرده ام
دوستان بر خاک راهش بنگريد
کور بادا چشم تان، گر صبحگاه
بي من آن روي چو ماهش بنگريد
دعوي خون مي کند از تو دلم
ديده خسرو گواهش بنگريد