شماره ٦٥٩: سبزه اي سبز است و آب روشن و سرو بلند

سبزه اي سبز است و آب روشن و سرو بلند
باده صافي به جام آبگون بايد فگند
جاي بلبل هست بر سرو بلند و زين قبيل
هست جاي آنکه بلبل مي پرد زينسان بلند
نرگس اندر عين مستي سوي گل چشمک زن است
ورنه گل بر سبزه هم چندين نکردي ريشخند
گل ازان کم عمر شد کاو ييشتر از عمر خويش
دام داد آن را که از وي وقت گل شد بهره مند
ساقيا، مي چاشني کن بعد ازان درده، ازانک
گر ترش باشد مي آن را چاشني بايد ز قند
بند بندم را جدا کرده است دست غم به تيغ
تو به خون گرم مي پيوند کن بندم ز بند
شاهد مجلس، بپوشان رو که من از بيم چشم
پيش رويت پاي مي کوبم بر آتش چون سپند
گر دل خسرو رسن بازي کند با زلف تو
رشته يک چندي درازش ده ز زلف چون کمند