شماره ٥٥٥: از آن سنبل که گل سر بار دارد

از آن سنبل که گل سر بار دارد
گل طبع مرا پر خار دارد
ندارد گوييا قطعا سر من
سر زلفش که سر بسيار دارد
خط شيرين به زير لب چو طوطي ست
که شکر پاره در منقار دارد
تو خورشيدي و جانم ذره آسا
هواي عشقت، اي دلدار، دارد
خطا باشد که زلفت مشک خوانم
که در هر چين دو صد تاتار دارد
نيم بلبل، چرا آن زاغ زلفت؟
نشيمن گاه در گلزار دارد
ز بار هجر خسرو برنگردد
که با روي وصالش کار دارد