شماره ٥٣٦: رخ آن شوخ پنهاني ببينيد

رخ آن شوخ پنهاني ببينيد
کمال صنع يزداني ببينيد
در آن شکل و در آن چشم و در آن رو
همه عالم به حيراني ببينيد
دلم برد و چو گفتم، کافري کرد
مسلمانان مسلماني ببينيد
دلم برد و چو گفتم، کافري کرد
مسلمانان مسلماني ببينيد
زنخ را تا بپوشيده ست از خط
در آن چه حال زنداني ببينيد
من بيچاره را کشته ست خوش خوش
همي خندد پشيماني ببينيد
ببينيد آشکارا رويش، آن ماه
دلم را داغ پنهاني ببينيد
چه داريدم ز عشق، اي دوستان، باز
رخ آن دشمن جاني ببينيد
مرا از ناله وز آه دم سرد
ز دل تا سينه ويراني ببينيد
همي جويد وفا از خوبرويان
دلم را حد ناداني ببينيد
رخ خسرو غبار آلوده مي ديد
بر آن در نقش پيشاني بينيد