شماره ٥٣٥: سخن پيش رخش زيبا مگوييد

سخن پيش رخش زيبا مگوييد
حديث لاله خود آنجا مگوييد
همي گويند کان يکتا چه نيکوست؟
در او شرحي ست کان يکتا مگوييد
من از غم گر بميرم، خود کسان را
بگوييد اين خبر، او را مگوييد
پيامي بشنويد از من، وليکن
نباشد يار تا تنها، مگوييد
من از تيغ کرشمه کشته گشتم
کشنده حاضر است، اما مگوييد
دهن نزديک رخسارش مياريد
سخن در گوش آن از ما مگوييد
بگوييدش غم و رنج من و دل
و ليکن از زبان ما مگوييد
چه باشد ابر پيش چشم خسرو
به بازي قطره را دريا مگوييد