شماره ٥٢٩: هر کس که تقرب ز وصال تو نجويد

هر کس که تقرب ز وصال تو نجويد
واندر ره ادراک جمال تو نپويد
فردا که شب وعده ديدار سر آيد
رهبر نبود سوي تو چندان که نجويد
فردا که تو در گلشن فردوس خرامي
طوبي، ادب آنست، که در راه نرويد
شک نيست که چرخ از پي صد دور بيايد
مهر تو ز هر ذره خاکم که ببويد
فرياد ز غوغاي رقيبان که نمانند
تا با تو کسي درد دل خويش بگويد
ديدار حرام است کسي را که چو خسرو
از ديده به خون دل خود دست بشويد