شماره ٣٠٩: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست

از بند زلف غمزدگان را سبب فرست
وز قند لعل دلشدگان را طرب فرست
از من به فن لب آمده جاني ربوده اي
يک بوسه نامزد کن و بازم به لب فرست
تو ماه و من چو تار قصب در غمت ضعيف
اي ماهتاب، نور به تار قصب فرست
امروز چون به خنده رطب لب گشوده اي
ما را خبر از آن رطب بوالعجب فرست
سلطاني از پي تو فرستاد جان، تو نيز
از وعده وصال به جانش طرب فرست