شماره ٢٨١: اي سر کشيده از من، سر کشم به پيشت

اي سر کشيده از من، سر کشم به پيشت
گر از طريق خويشي بينم از آن خويشت
ماييم و غنچه دل موقوف بند عشقت
کو باد تا بگويد احوال من به پيشت
نتوان به شرح دادن با صد جريده گل
حسني ز وصف رويت، وصفي ز شرح پيشت
تا داده از لب تو دل را گل انگبيني
زنبور جان من شد مژگان همچو نيشت
چون بينمت به ناگه، خواهم که جاي سازم
در سينه فگارم اندر درون ريشت
لطفي به بنده خسرو از تير غمزه تو
آماج کرد سينه، بيرون نشد ز کيشت