شماره ١٩٣: چون به گيتي هر چه مي آيد، روان خواهد گذشت

چون به گيتي هر چه مي آيد، روان خواهد گذشت
خرم آن کس کو نکو نام از جهان خواهد گذشت
ناوک گردون که آيد از همه نظاره کن
کز کيان بگذشت تا نيز از کيان خواهد گذشت
جز ز يک کس نگذرد يک تير بين در کيش چرخ
کش يکي تير است، ليک از همگنان خواهد گذشت
آن که مي گويد که خواهم ديد پايان جهان
بس که بر بالاي ما پير و جوان خواهد گذشت
گر جوان گر پير، چون ما بگذريم از اين جهان
گر بخواهي ديد گو تا بر چسان خواهدگذشت
چون گريزم از جفاي آسمان، چون عاقبت
سيل کز بام آيد اندر ناودان خواهد گذشت
کاروان دوستان بسيار بگذشت و هنوز
بين کزين ره چند ازينسان کاروان خواهد گذشت
هر که هست آخر نه در زير زمينش رفتن است
خود گرفتم در بلندي ز آسمان خواهد گذشت
مهر جاني و بهاري کايدت، خوش باش، از آنک
چند چند از نوبهار و مهر جان خواهد گذشت
خسروا، بستان متاعي در دکان روزگار
کاين بهار عمر ناگه رايگان خواهد گذشت