شماره ٩٨: ساقيا، پيش آر جام با صفاي خويش را

ساقيا، پيش آر جام با صفاي خويش را
روي ما بين و به ما ده رونماي خويش را
کف چو گنبدها کند هر دم صلاي نوش کو
تا زهر گنبد صدا يابي صلاي خويش را
کبک رفتارا، يکي بخرام و پا بر لاله ساي
بي حنا کن لعل پاي لاله ساي خويش را
دي شدي در باغ و گل از بهر گرد افشاندنت
کرد صد پر کاله دامان قباي خويش را
هر طرف بهر مبارک باد نوروز بهار
مي فرستد گل به کف کرده صباي خويش را
کبک کهساري، برو اي لاله، بر هر تيغ کوه
گام چندان زد که پر خون کرد پاي خويش را
يک دم امروز از چمن ما را به مجلس راه ده
تا ستانيم از تو جام با صفاي خويش را