شماره ٢٠: تا نظر سوي دو چشم تست ياران ترا

تا نظر سوي دو چشم تست ياران ترا
کي بود پيکاري آن مردم شکاران ترا
تا شدند اندر کشش دو چشم تو خنجز گذار
شغلها فرمود اجل خنجر گذاران ترا
نوجوان گشتي و شکل ناز را نشناختي
جاي تسکين نيست زين پس بيقراران ترا
هر کرا امروز خواندي باز فردا کشتيش
بارک الله اين چه اقبال است ياران ترا
تا دلم خوش کردي از اميد پيکان ريختن
نام شد باران رحمت تير باران ترا
شرمسار يک نظر گشتيم و هست از چشم تو
يک نظر ديگر توقع شرمساران ترا
از لب تو تشنگان محروم و ساغر بهره مند
مرهمي بايد هم آخر دلفگاران ترا
خون تيره مي خورند از چشم تو عشاق تو
نوش باد اين مي به يادت درد خواران ترا
شاه حسني و بلا و فتنه پيشت يادگار
شرم بادا قتل خسرو کارداران ترا