در مذمت مي

کردم ز شراب ناب توبه
وز گفته ناصواب توبه
ميساختمش بباده ممزوج
بي خستگي از گلاب توبه
در لفظ شراب چون بود آب
با تشنه لبي زآب توبه
در وصف بباده چون شريک است
صد بار ز شهد ناب توبه
مستانه رود اگر سمندم
پايم کند از رکاب توبه
گر عرض کنم زبان مستي
از نشئه کند شراب توبه
گر درد ندامتم بسنجد
زآسيب کند عذاب توبه
تا باده بخواب هم نه بينم
شايد که کنم زخواب توبه
مي ديدم و پيچ و تاب خوردم
از خوردن پيچ و تاب توبه
چون ديده ز توبه لذتم کرد
از رهزني شراب توبه
هر دم زنتايج گناهم
صد بره کند کباب توبه
صد فوج گنه کشد بيکدم
چون تيغ کشد قراب توبه
دل توبه کنان و نفس گويد
از توبه ناصواب توبه
در عهد شباب توبه کردم
بادا ز مي شباب توبه
در کشور هند عشرت انگيز
کي ديده کسي بخواب توبه
ميلم بفغان و شيون اولي است
ز آهنگ ني و رباب توبه
لب زهر ترانه چند ريزد
از ريزش اين لعاب توبه
حسن تنگ بتان چه بينم
از ديدن آفتاب توبه
از درگه مرگ باز گشتم
تا گفت عنان بتاب توبه
آن را که درنگ تو به روزي است
عمرش کند از شباب توبه
در حالت بيم موت کآندم
بيدار شود زخواب توبه
زانديشه مرگ توبه کردم
و آنرا نکنم حساب توبه
چون صحت يافتم زتوبش
از صحت ناصواب توبه
نو توبه شدم که خانه فسق
بي شبهه کند خراب توبه
زين پس من و عزلت و عبادت
وز صحبت شيخ و شاب توبه
از هر که نه، اهل شرع ، پرهيز
وز هرچه نه درکتاب توبه
گردد همه گوش و لب ببندد
با هرکه کند خطاب توبه
گو حور و ملک سؤال ميکن
من کرده ام از جواب توبه
عرفي چه کني بتوبه نازش
هشدار که شد خراب توبه
از توبه مناز تا نگردد
بي مغزتر از حباب توبه
مخروش که تائب از شرابم
ناگه نشود شراب توبه
منت بکه مينهي که کردي
ازآب مي وگلاب توبه
سي سال ز نفس معصيت زاد
اکنون دهدش سداب توبه
سي سال گنه خجالتش کو؟
گيرم که بود ثواب توبه
بر توبه مدوز کيسه اجر
تا نگسلد از عتاب توبه
اين بس که بآستين رحمت
راند ز رخت ذباب توبه
ما توبه بهر دو دست گيريم
وز ما کند اجتناب توبه
اين بس که و بال ما نگردد
در کشمکش حساب توبه