شماره ٣٨٥: رفتي، اي ماه، که از مهر وفا ميکردي

رفتي، اي ماه، که از مهر وفا ميکردي
کاش! ميبودي و صد گونه جفا ميکردي
از تو روزي که بصد درد جدا مي گشتم
کاشکي! بند من از بند جدا ميکردي
کارم از چاره گذشتست، طبيبا، برخيز
پيش ازين درد مرا کاش! دوا ميکردي
يارب، آن روز کجا شد که تو از گوشه چشم
گاه گاهي نظري جانب ما ميکردي؟
شاه خوباني و فکر من و درويشت نيست
وه! چه ميبود که پرواي گدا ميکردي؟
چون ترا طاقت آزار نبودست، اي دل
ميل خوبان دلازار چرا ميکردي؟
اي خوش آن روز، هلالي، که بخلوتگه ناز
يار دشنام تو ميگفت و دعا ميکردي