شماره ٣٧٣: اي که بخون مردمان چشم سياه کرده اي

اي که بخون مردمان چشم سياه کرده اي
کشته شدست عالمي، تا تو نگاه کرده اي
دست برخ نهاده اي، بهر حجاب از حيا
پنجه آفتاب را برقع ماه کرده اي
پادشهي و ملک دل هست خراب ظلم تو
زانکه بلا و فتنه را خيل و سپاه کرده اي
آخر عمر بر رخم داغ جفا کشيده اي
پير سفيد موي را نامه سياه کرده اي
دوش، هلالي، اين همه برق نبود بر فلک
باز مگر ز سوز دل ناله و آه کرده اي؟