شماره ٣٤٨: باز، اي سوار شوخ، کجا مي روي؟ مرو

باز، اي سوار شوخ، کجا مي روي؟ مرو
آه اين چه رفتنست؟ چرا مي روي؟ مرو
هر دم ز رفتن تو بلاي دلست و دين
اي کافر بلا، چه بلا مي روي؟ مرو
چين بر جبين فگنده، برون رفتنت خطاست
اي ترک چين، براه خط مي روي، مرو
بر عزم گشت خرم و خندان شدي سوار
اي گل، که همچو باد صبا مي روي، مرو
دل رفته است و از پي او تند مي روي
با آنکه از پي دل ما مي روي، مرو
گفتي: برون روم که: هلالي شود هلاک
او خود هلاک شد، تو کجا مي روي، مرو