شماره ٣١٣: تا بکي تند شوي بهر جفاي دل من؟

تا بکي تند شوي بهر جفاي دل من؟
چند روزي بوفا کوش براي دل من
گر تو ميداشتي اين آتش پنهان، که مراست
دل بي رحم تو ميسوخت، چه جاي دل من؟
حاش لله! که دلم ترک تو گويد بجفا
کز جفاهاي تو بيشست وفاي دل من
زان دو گيسوي دلاويز چه امکان گريز؟
که دو زنجير نهادند بپاي دل من
هر طبيبي که خبر داشت ز بيماري عشق
غير وصل تو نفرمود دواي دل من
دل گرفتار بلاييست، هلالي، که مپرس
کس گرفتار مبادا ببلاي دل من!