شماره ١٨٨: برو، اي نرگس رعنا، تو باين چشم مناز

برو، اي نرگس رعنا، تو باين چشم مناز
ناز را چشم سيه بايد و مژگان دراز
از گل و لاله چه حاصل؟ من و آن سرو که هست
همه شوخي و کرشمه، همه حسن و همه ناز
آتشين روي من آرايش بزمست امشب
برو، اي شمع، تو در گوشه خجلت بگداز
اي خوش آن دم، که تو از ناز، سوي من آيي!
خيزم و بر کف پاي تو نهم روي نياز
اي که مهمان مني، ساغر و مطرب مطلب
هم باين سوز دل و ناله جان سوز بساز
تو گل روي زميني و مه اوج فلک
همه حيران جمالت ز نشيب و ز فراز
اي شه حسن، باحوال هلالي نظري
که منم بنده مسکين، تو شه بنده نواز