شماره ٧٨: در مجلس اگر او نظري با دگري داشت

در مجلس اگر او نظري با دگري داشت
دانند حريفان که در آن هم نظري داشت
هر لاله، که با داغ دل از خاک برآمد
ديدم که: ز سوداي تو پر خون جگري داشت
امروز سر زلف تو آشفته چرا بود؟
گويا ز پريشاني دلها خبري داشت
فرياد! که رفت از سرم آن سرو، که عمري
من خاک رهش بودم و بر من گذري داشت
با جام و قدح عزم چمن کرد، چو نرگس
هر کس که درين روز بکف سيم و زري داشت
زين مرحله آهنگ عدم کرد هلالي
مانند غريبي، که هواي سفري داشت