مناجات در اشارت به عموم سران حقيقت در مراتب و طلب وصول به شهود آن که روش ارباب تصوف است

اي پر از فيض وجود تو جهان
غرق نور تو چه پيدا چه نهان
مايه صورت و معني همه تو
با همه بي همه تو اي همه تو
بي نصيب از تو نه چند است و نه چون
خالي از تو نه درون است و نه برون
متحد اولي و آخريت
متفق باطني و ظاهريت
کرده اي در همه اضداد ظهور
هيچ ضد نيست ز نزديک تو دور
جامي از هستي خود پاک شده
در ره فقر و فنا خاک شده
در بقاي تو فنا مي خواهد
وز فنا در تو بقا مي خواهد
از خود و کار خودش فاني دار
وان فنا را به وي ارزاني دار
چون فنا شد به بقايش برسان
بر سر صدر صفايش بنشان
کن به صافي صفتان رهبريش
متصف دار به صوفيگريش