اشارت به آنکه نکته در آن چه بوده باشد که حضرت شيخ قدس سره از خود به کلمه ايشان تعبير کرده نه به او که غايب واحد راست

گر تو گويي که شيخ دين ز چه رو
لفظ ايشان وظيفه ساخت نه او
گويمت زانکه لفظ او مطلق
هست اشارت سوي هويت حق
پيش چشم شهود ديده وران
محو باشد هويت دگران
در عبارت چو او و هو رانند
غرض از او و هو همو دانند
نيست مشهود جز هويت او
لا هو في الوجود الاهو
وان هويت که واحد است و احد
برتر از وهم کثرت است و عدد
ليک چون در عدد شود ساري
رو نمايد تعددي طاري
به تک و پو چو مرد وحدت جوي
از تعدد نهد به وحدت روي
سر وحدت بر او شود غالب
وصف کثرت ازو شود غايب
چون شود دور کثرتش ز نظر
لفظ ايشان به آن بود در خور