طبقه ثاني آنکه نيت ايشان اجتناب از آنست که شر ايشان متعدي به غير شود و هذا ارفع من الاول فان في الاول سوء الظن بالناس و في الثاني سؤ الظن بنفسه و سؤ الظن بنفسک اولي لأنک بنفسک اعرف

وان دگر رخت و بار برده به غار
وز صغار و کبار کرده کنار
نيتش آنکه هيچ آسوده
زو نگردد به هرزه فرسوده
به حديث رسول صدق انديش
هست هفتاد شعبه ايمان بيش
هست ازان جمله شعبه ادني
کردن از راه خلق دفع اذي
هيچ اذايي به راه خلق خداي
نيست بدتر ز نفس بدفرماي
منصف متصف به هوش و خرد
خلق را نيک ديد و خود را بد
همه کس را ز خويش بهتر ديد
بد خود را به خلق نپسنديد
تا کسي کم کشد ازو باري
در دلي کم خلد ازو خاري
بار خود را به دوششان نگذاشت
خار خود را ز راهشان برداشت