تمثيل

گفت روباه بچه با روباه
کاي ز مکر سگان ده آگاه
بازيي کن مراکنون تعليم
که بدان از سگم نباشد بيم
گفت ازان بازيي نبينم به
که تو در دشت باشي او در ده
چشم وي بر تو چشم تو بر وي
نفتد ور نه افتدت در پي
بکشد ور نه حق شود ياور
پوستينت ز پشت و پوست ز سر