در بيان آنکه تسبيح موجودات به لسان حال مي باشد چنانکه گذشت و ارباب کشف و نظر در آن متفقند و به زبان مقال نيز مي باشد چنانکه اصحاب کشف و عيان بدان قايلند و در احاديث نيز واقع است

حمد تسبيح حق بدين قانون
که رسانيده شد به عرض اکنون
به لسان دلالت آمد و حال
نه به ترتيب لفظ و حرف و مقال
وين به سمع خرد شود مدرک
واندر اين نيست هيچ کس را شک
ليک ارباب کشف و اهل عيان
در جماد و نبات و هر حيوان
نطق ديگر همي کنند اثبات
در جميع مواطن و اوقات
همه مستند زنده و گويا
خالق خويش را به جان جويا
حمد و تسبيح حق همي گويند
راه قرب و رضا همي پويند
تيزگوشان که سمعشان مبدل
شد به سمع دگر ز نور ازل
حمد و تسبيح شان همي شنوند
گر چه اهل نظر نمي گروند
مرتضي گفت با رسول خدا
رفتم از مکه جانب صحرا
هيچ سنگ و درخت نامد پيش
که نگفتي سلام بي کم و بيش
ابن مسعود گفت وقت طعام
مي شنيديم از طعام کلام
به زبان فصيح و لفظ صريح
خوش همي گفت بهر حق تسبيح