شماره ٤٠٦: اي سگ قصاب هجر خون مرا خوش بليس

اي سگ قصاب هجر خون مرا خوش بليس
زانک نيرزد کنون خون رهي يک لکيس
گنج نهان دو کون پيش رخش يک جوست
بهر لکيسي دلا سرد بود اين مکيس
عاشقي آن صنم وانگه ترس کسي
يک دم و يک رنگ باش عاشق و آن گاه پيس
اي دل شکرستان از نمکش شور کن
آب ز کوثر بخور خاک در او بليس
زود بشو لوح را ز ابجد اين کاف و نون
آنگه اي دل برو نقطه خالش نويس
اي حسد موج زن بحر سياه آمدي
خشت گل تيره اي ز آب جهنم بخيس
شمس حق و دين کشيد تيغ برون از نيام
اي خرد دوک سار تار خيالي بريس