شماره ١٦٩: خسرواني که فتنه اي چينيد

خسرواني که فتنه اي چينيد
فتنه برخاست هيچ ننشينيد
هم شما هم شما که زيباييد
هم شما هم شما که شيرينيد
همچو عنبر حمايليم همه
بر بر سيمتان که مشکينيد
نشوم شاد اگر گمان دارم
که گهي شاد و گاه غمگينيد
در صفاي مي نهان ديديم
که شما چون کدوي رنگينيد
شاهدان فنا شما جمله
با لب لعل و جان سنگينيد
بل که بر اسب ذوق و شيريني
تا ابد خوش نشسته در زينيد
تبريزي شويد اگر در عشق
بنده شمس ملت و دينيد