از درون کعبه آوازش رسيد
            گفت اي جوينده آن طفل رشيد
         
        
            در فلان واديست زير آن درخت
            پس روان شد زود پير نيکبخت
         
        
            در رکاب او اميران قريش
            زانک جدش بود ز اعيان قريش
         
        
            تا به پشت آدم اسلافش همه
            مهتران بزم و رزم و ملحمه
         
        
            اين نسب خود پوست او را بوده است
            کز شهنشاهان مه پالوده است
         
        
            مغز او خود از نسب دورست و پاک
            نيست جنسش از سمک کس تا سماک
         
        
            نور حق را کس نجويد زاد و بود
            خلعت حق را چه حاجت تار و پود
         
        
            کمترين خلعت که بدهد در ثواب
            بر فزايد بر طراز آفتاب