شماره ٢٧١: گلي نازک ز گلزار معاني

گلي نازک ز گلزار معاني
شکفته بود بر شاخ جواني
دريغا کانچنان گل يافت آفت
از آسيب دم سرد خزاني
دريغا در فراق روي آن گل
خزان شد نوبهار زندگاني
گل از دستم بدر رفت و نرفته است
ز پاي جان من خار نهاني
تو اي آسوده دل زخمي نخورده
ز حال زار مجروحان چه داني
کجائي اي انيس خاطر من
که مقصود دل و مطلوب جاني
تو بودي کام جانم چون برفتي
نخواهم من از اين پس زندگاني
ز پا افتاده ام لطفي بفرماي
اگر دستم گرفتن ميتواني
حسين آماده کن زاد ره خويش
دو سه روزي که اينجا ميهماني