شماره ٢٤٤: هر جا که هست چون تو گلي سرو قامتي

هر جا که هست چون تو گلي سرو قامتي
از بلبلان خسته برآيد قيامتي
گر جان و دل بروي تو ايثار کردمي
باشد که ني کند دل و جانم غرامتي
ناصح نديده چهره ليلي چرا کند
مجنون خسته را ز محبت ملامتي
عالم چو از تطاول زلف تو در هم است
حال مرا چگونه بود استقامتي
صد آبروي يابم اگر باشدم بحشر
از خاک آستان تو بر رخ علامتي
عمري که غافل از رخ خوبت گذاشتم
ضايع گذشت و هست بر آنم ندامتي
چشم حسين چشمه خونين روان کند
هر جا که بي حبيب نمايد اقامتي