شماره ٢٣٦: اي عشق منم از تو سرگشته و سودائي

اي عشق منم از تو سرگشته و سودائي
وندر همه عالم مشهور بشيدائي
در نامه مجنون تا از نام من آغازند
زين بيش اگر بردم سر دفتر دانائي
اي باده فروش من سرمايه جوش من
از تست خروش من من نايم و تو نائي
سرمايه ناز از تو هم اصل نياز از تو
هم وامق شيدائي هم دلبر عذرائي
گر زندگيم خواهي بر من نفسي در دم
من مرده صد ساله تو جان مسيحائي
اول تو و آخر تو ظاهر تو و باطن تو
مستور ز هر چشمي در عين هويدائي
تيري ستم اندوزي بر ديده من دوزي
آخر چه جگر سوزي يارب چه دلارائي
پروانه صفت سوزان از شوق فشانم جان
تا گوئيم اي جانان تو سوخته مائي