شماره ١٩٠: با کس حديث عشق تو گفتن نمي توان

با کس حديث عشق تو گفتن نمي توان
دريست در عشق که سفتن نمي توان
لب بسته همچو غنچه و دلخون چو لاله ام
بي باد رحمت تو شکفتن نمي توان
در دل هواي يار نيارم نگاهداشت
مهري درون ذره نهفتن نمي توان
آزار خاکپاي تو ما را طريق نيست
زانرو بچهره راه تو رفتن نمي توان
از رحم تا دل تو بسوزد بحال من
احوال خويش پيش تو گفتن نمي توان
ترک کمان کشم بکمين ميکشد ولي
ترک هواي عشق گرفتن نمي توان
گفتا حسين شب ز سر کوي ما برو
کز ناله هاي زار تو خفتن نمي توان