شماره ١٦٩: شکيبم از رخ جانان نمي شود چکنم

شکيبم از رخ جانان نمي شود چکنم
جدا شدن ز تو اي جان نمي شود چکنم
شراب اشک و کباب جگر مهيا شد
ولي خيال تو مهمان نمي شود چکنم
هزار جهد نمودم که راز نگشايم
ز دست ديده گريان نمي شود چکنم
بر آن شدم که دگر آه آتشين نزنم
ز سوز سينه بريان نمي شود چکنم
ميسرم نشود سر عشق پوشيدن
فروغ مهر چو پنهان نمي شود چکنم
بصد نياز دهم جان براي عشوه و ناز
چو اين معامله آسان نمي شود چکنم
دواي درد دل خود ز من مجوي حسين
علاج عشق بدرمان نمي شود چکنم