شماره ٩٥: خرم دل آن کس که تمناي تو دارد

خرم دل آن کس که تمناي تو دارد
شادي کسي کو غم سوداي تو دارد
تا حشر بود سجده گه اهل محبت
جائي که نشاني ز کف پاي تو دارد
شايد که ز خورشيد فلک ديده بدوزد
هر کس که نظر در رخ زيباي تو دارد
هرگز بسوي طوبي و جنت نکند ميل
آن دل که هواي قد رعناي تو دارد
اصلا نکند جانب فردوس نگاهي
هر ديده که امکان تماشاي تو دارد
پروانه صفت گر تو بسوزي ز غم دل
آن شمع شب افروز چه پرواي تو دارد
اي دوست حسين اين همه سرمايه سودا
از سلسله زلف سمن ساي تو دارد