شماره ٧١: بي نشان گردم اگر از تو نشاني نرسد

بي نشان گردم اگر از تو نشاني نرسد
مرده باشم اگرم مژده جاني نرسد
آه از تلخي آن حال کز آن شيرين لب
بهر دلجوئي من شهد بياني نرسد
واي از آن تيره زماني که ز خورشيد رخت
از پي روشني جان لمعاني نرسد
دل مجروح مرا نيست اميد مرهم
اگر از غمزه تو زخم سناني نرسد
صيد شاهين غمت تا نشود طاير جان
در هواي جبروتش طيراني نرسد
رايض عشق چو بر دلدل دل زين ننهند
در فضاي جبروتش جولاني نرسد
تا تو پيدا نکني ذوق مقالات حسين
هيچ در گوش دلت راز نهاني نرسد