شماره ٣٩: نور جمال روي تو در آفتاب نيست

نور جمال روي تو در آفتاب نيست
بوي شکنج زلف تو در مشک ناب نيست
گل را بروي خوب تو نسبت نميکنم
زان رو که گل چو روي تو سنبل نقاب نيست
گشتم خراب از غم عشق تو اي صنم
خود کيست آنکه از غم عشقت خراب نيست
هر شب مصاحبان ترا تا سحر دمي
از ناله هاي زار من امکان خواب نيست
ما مست و بيخود از لب ميگون دلبريم
مستي اهل دل زنبيذ و شراب نيست
گويند هست دعوة مظلوم مستجاب
چونست اينکه دعوت من مستجاب نيست
ترک خطائي تو حسين از چه بيوفاست
ترک غمش بگير که ترکش صواب نيست