شماره ٧٤: يا من هو اقرب بي من حبل وريدي

يا من هو اقرب بي من حبل وريدي
في حبک فارقت قريبي و بعيدي
کندم دل از اغيار و بدادم بتو اي يار
زانروي که قفل دل ما را تو کليدي
من سافر لابد له زاد بلاغ
الا سفري عندک زادي و مزيدي
انعامک قدتم و احسانک قدغم
عصيانک يارب بنا غير سديدي
ان نحن عصينا فيه معترفونا
غفرانک يارب لنا غير بعيدي
تو دوختي آن را که بيهوده بريديم
هم دوخته بيهده ما تو دريدي
چون خواهش تو خواهش ما را نگذارد
خواهش بتو داديم کن آنرا که مزيدي
زير قدم تو شد خاک سر (فيض)
تا بشنود از تو شهدائي و عبيدي